دوگانگی ها

جونم براتون بگه که میخوام اینجارو رها کنم به حال خودش و تو یه وبلاگ جدید شروع کنم به نوشتن و با یه اسم و رسم جدید . اما آزادتر ، دستم نلرزه موقع نوشتن .خدا میدونه چقدر از ته دل توهماتمو دوست دارم . نزدیک به چهار پنج ساله از دل و جون براش وقت گذاشتم . خودم بزرگش کردم با همین دستای خودم . با همدیگه یه عالم چیز پشت سر گذاشتیم ، با هم از پس همه ی اینا بر اومدیم . اما دیگه وقتشه بعضی چیزارو پشت سر بزارم . اگه با من اومدین تو وبلاگ جدیدم ، من هنوزم مراعم اما آزادتر . پس با علم به این موضوع بیاید سراغم .گمونم این دیگه پست آخر توهماتم باشه . بی نهایت بهت عشق میورزم عزیزم بی نهایت .با عشق ، مراع دوگانگی ها...ادامه مطلب

تِل می یور لایز ،

بیکاز آی جاست کَنت فِیس ایت .

دوگانگی ها...

تهش هَممون برمیگردیم تو آغوش کسی که به بدترین شکل ممکن قلبمونو شکسته . چرا ؟ چون بدبخت و محتاج کسی هستیم که عشقمونو پَس زده ؟ چون ذات آدما اینه ؟ نه . چون ، عشقی که پس زده شده فقط پس زده شده تغییر موجودیت نداده که ! مگه الکیه ؟ حالا که این یارو این عشقو نخواست میدمش به یه یاروی دیگه . نه عشقه همون یارو اولیه رو میخواد . چرا حالیت نیست ؟ انقدر خودتو اذیت نکن تهش جات پیشِ یارویِ خودته .

دوگانگی ها...

عارضم به حضورتون که اتاقم به رنگ سِکسی ترین صورتی دنیا در اومده و داره دلبری میکنه :)) 

فقط یکم ریزه کاریاش مونده که خوشگل تر شه . واقعا حالم از این رو به اون شد حتی با اینکه امروز صبح به خاطر پریود پاچه ی همه ی اهالی منزلو گرفتم -__-

یه تابلو از کاور آهنگ سوییت کریچر هری سفارش دادم که رنگ صورتیش به اتاقم بیاد ، قابشم سفیده :))

دیگه جونم براتون بگه چنتا استیکر واسه آینه و یه ریسه هم واسه کتابخونم خریدم . 

قلبم طاقت این همه زیبایی رو نداره دوستان عزیزم ^_^

دوگانگی ها...

شما ها همیشه دروغگو ، نا لایق ، نا کافی ، حوصله سر بر ، آویزون ، زیادی احساساتی ، عوضی ، خیانت کار ، مقصر همه ی اشتباهای عالم و ... هستن .

من ها همیشه مظلوم واقع شده ، مهربون ، درک نشده ، دوست داشته نشده ، بدون اشتباه ، خوبِ مطلق و ... هستن .

+ یکیتون بیاد خلافشو ثابت کنه . من دارم کنار میکشم دیگه . بَسمه !

دوگانگی ها...

وقتی بعد از شکایتم از اکس و کراش و لاس زدن ، اَدای آدمای لاشی و فاکرو در میاره :))

دوگانگی ها...

بالاخره منم حق دارم گاهی بی جهت گریه کنم . چون چرا که نه ؟ چشمای خودمه . و بعدشم حس خوبی بهم میده .دلم برای قدیما تنگ شده . واسه وقتی که هنوز مدرسه میرفتم . دلم تنگ شده برم تو بغل الناز و همون حس قدیم دوگانگی ها...ادامه مطلب

به دست آوردن فر برای من به معنی از دست دادن دوستیِ قشنگ پرتو بود . اونم بدون اینکه خودم متوجه باشم دارم از دستش میدم و همه ی تلاش هام برای برگردونِ حس قبلی بی فایده است .همش نتیجه ی اینه که نمیفهمیم ب دوگانگی ها...ادامه مطلب

ای وای که خسته ام از همه ی حرفایی که باید گفته میشد ، اما نشد .

دوگانگی ها...

دوگانگی ها...